دیشب

ساخت وبلاگ
خوب مشغول گناهم.دایی امروز اومد خونه امون.امیرررر بوسم کرد بعد دست کشید روصورتم.بزرگ شد عزیزم.۲۵واکسن۱سالو نیمش.دستشو به من داد.بردمش حیاط بهش مارمولک و مورچه نشون دادم.بعد با چاقو اره ای  خاک کندیم گلدون مامانمو.بعد اومدیم داخل خونه.داییم داشت از خاطرات جوانی.و کودکیش که پدربزرگم سخت گیر بود میگفت. دیشب...ادامه مطلب
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56

ساعت۳به سمت خانه دایی راه افتادیم.وبا دایی به دریا رفتیم.سوار قایق شدیم.برادرم با چتر به هوا رفت.بلال و بستنی خوردیم.شام مرغ بود ماست سالاد.دوغ.شب اسم فامیل بازی کردیم وباشاه دزد وزیر.کلیم خندیدیم  اسم از.ژ.چ.ج.واقعا سخت بود و خندار.صبحم برادر زندایی ما رو رسوند خونه. دیشب...
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 45 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56

اصن حوصله نوشتن ندارم.امروز رفتم شرکت کاریابی اسممو نوشتم واسه کار.با فاطمه رفتم.شوهرش معلومه راضی نیست اون بر سرکار.خرجیشم درست حسابی نمیده.فاطمه فنا شد دیشب...
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56

رفت گرگان تست داد باز منفک شد.کشکی ,کشکی دارن میفرستن اینارو مسابقه.قرار یکشنبه بر تهران برای گرفتن معافیت سربازی از طرف پدرم.ماهم بی پول اینم حی خرج تراشی میکن.,دیروز با معصومه صحبت میکردم رفت مرج بعد مهر میاد بهش گفتم برو دنبال کار.رفت کرج بخور رو بخواب را انداخت .با این وضع بی پولیش.حالا قرار شد بر دیشب...
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56

وقتی مدافعان حریمو میبینم دلم میگه چی میشد منم ی داداش مرد داشتم.ولی ندارم.بدرد نمیخور.اگه گذاشت این زندگی درست بشه.نمیدونم خودم حوصله خودممو ندارم.همیشه میگن دوری و دوستی.جون به جونشون کنن پسر دوستن.نمیگم هواشو نداشته باشن داشته باشن ولی انقدر لوسش نکنن.خسته شدم انقدر حرفایی که باید به اون میزدن به دیشب...ادامه مطلب
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56

سر یک اشتباه در جوانی.سریع خواستگاری پدرم را قبول کرد.آغاز بدبختی ما شد.برادرم را سر تنهایی زایید.منم بچه ناخواست بود.خدایا ناخواست بودم حداقل پسر میشدم.دختر بودن دست پای آدم را میبندد.الان نشسته ام و ناهار میخورم.تعجب نکن در۵:۳۶دقیقه غروب چون حوصله ناهار خوردن با خانواده را نداشتم .خانواده فقیر. خو دیشب...ادامه مطلب
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56

منظورم همان دبیرستانی یاذراهنمایی است همان موقع ها که برای خودت دو دو تا .چهارتا می کنی.میگویی میخاهم درآینده به فلان موقعیت برسی.منم دو,دوتا .چهارتا هایم را کردم.همان موقع که در انشاهایم میگوفتم میخواهم آدم بزرگی بشم اسمم در تاریخ ثبت شود به همه کمک کنم.دانشگاه دولتی استارت رسیدن به هدفم بود من هما دیشب...ادامه مطلب
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56

بدبختی یعنی تازه وبلاگت ۴تا خواننده خاموش پیدا کرد بفهمی برادرت بود@_@ بعد آدرس وبلاگت تغییر بدی

دیشب...
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56

پدر و برادر رفتن ارومیه .برای گرفتن کسری خدمت

دیشب...
ما را در سایت دیشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamdoniesepid بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 18 تير 1396 ساعت: 12:56